امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knowledge

ˈnɑːlɪdʒ ˈnɒlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    knowledges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
دانش، معرفت، وقوف، دانایی، علم، آگاهی، بصیرت، اطلاع، شناخت، عرفان، ادراک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A knowledge of foreign languages is important.
- دانستن زبان‌های خارجی مهم است.
- His knowledge of mathematics is modest but he claims too much.
- دانش ریاضی او ناچیز، ولی ادعایش زیاد است.
- He is thirsty for knowledge.
- او تشنه‌ی دانش است.
- intuitive knowledge
- معرفت ذاتی
- a deep knowledge of life and its problems
- شناخت ژرف زندگی و مسائل آن
- a knowledge of nature
- شناخت طبیعت
- I had no knowledge of his coming.
- از آمدن او اطلاع نداشتم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knowledge

  1. noun person’s understanding; information
    Synonyms: ability, accomplishments, acquaintance, apprehension, attainments, awareness, cognition, comprehension, consciousness, dirt, discernment, doctrine, dogma, dope, education, enlightenment, erudition, expertise, facts, familiarity, goods, grasp, inside story, insight, instruction, intelligence, judgment, know-how, learning, light, lore, observation, philosophy, picture, power, principles, proficiency, recognition, scholarship, schooling, science, scoop, substance, theory, tuition, wisdom
    Antonyms: ignorance

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده knowledge

ارجاع به لغت knowledge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knowledge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knowledge

لغات نزدیک knowledge

پیشنهاد بهبود معانی