با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Recognition

ˌrekəɡˈnɪʃn ˌrekəɡˈnɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    recognitions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
سیاست به رسمیت شناختن (کشور و رژیم سیاسی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The recognition of the new government was met with mixed reactions from the international community.
- به رسمیت شناختن حکومت جدید با واکنش‌های متفاوتی از سوی جامعه‌ی جهانی مواجه شد.
- The country's recognition as an independent nation was a significant milestone in its history.
- به رسمیت شناختن این کشور به‌عنوان یک کشور مستقل، نقطه‌ی عطف مهمی در تاریخ آن بود.
noun singular uncountable C2
قدردانی، پاس
- The young writer received much recognition.
- نویسنده‌ی جوان مورد قدردانی زیاد قرار گرفت.
- a gift in recognition of several years of service
- هدیه به پاس خدمات چندین ساله
noun uncountable C2
شناسایی، شناخت، تشخیص، به جا آوردن (برای اشاره به شخص)
- the recognition of a genuine diamond
- تشخیص الماس حقیقی
- the recognition of a former friend
- به‌ جا آوردن یک دوست سابق
- The car accident changed her face beyond recognition.
- تصادف اتومبیل صورتش را آن‌قدر عوض کرده بود که نمی‌شد او را شناخت.
noun
تکنولوژی تشخیص
- Optical character recognition is a technology that converts printed text into digital data.
- تشخیص نویسه‌ی نوری فناوری‌ای است که متن چاپ‌شده را به داده‌های دیجیتال تبدیل می‌کند.
- Magnetic ink character recognition is commonly used in banking for processing checks.
- از تشخیص نویسه‌ی جوهر مغناطیسی معمولاً در بانکداری برای پردازش چک استفاده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recognition

  1. noun identification, acknowledgment
    Synonyms: acceptance, acknowledging, admission, allowance, apperception, appreciation, apprehending, assimilation, avowal, awareness, cognizance, concession, confession, consciousness, detection, discovery, double take, high sign, identifying, memory, notice, noticing, perceiving, perception, realization, recall, recalling, recognizance, recollection, recurrence, remembering, remembrance, respect, salute, sensibility, tumble, understanding, verifying
    Antonyms: forgetfulness, ignorance
  2. noun appreciation given
    Synonyms: acceptance, acknowledgment, approval, attention, credit, esteem, gratitude, greeting, honor, notice, pat on back, pat on head, plum, puff, puffing up, pumping up, rave, regard, renown, salute, strokes
    Antonyms: abuse, disclaimer, dishonor

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده recognition

ارجاع به لغت recognition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recognition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recognition

لغات نزدیک recognition

پیشنهاد بهبود معانی