امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Recognition

ˌrekəɡˈnɪʃn ˌrekəɡˈnɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    recognitions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
سیاست به رسمیت شناختن (کشور و رژیم سیاسی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The recognition of the new government was met with mixed reactions from the international community.
- به رسمیت شناختن حکومت جدید با واکنش‌های متفاوتی از سوی جامعه‌ی جهانی مواجه شد.
- The country's recognition as an independent nation was a significant milestone in its history.
- به رسمیت شناختن این کشور به‌عنوان یک کشور مستقل، نقطه‌ی عطف مهمی در تاریخ آن بود.
noun singular uncountable C2
قدردانی، پاس
- The young writer received much recognition.
- نویسنده‌ی جوان مورد قدردانی زیاد قرار گرفت.
- a gift in recognition of several years of service
- هدیه به پاس خدمات چندین ساله
noun uncountable C2
شناسایی، شناخت، تشخیص، به جا آوردن (برای اشاره به شخص)
- the recognition of a genuine diamond
- تشخیص الماس حقیقی
- the recognition of a former friend
- به‌ جا آوردن یک دوست سابق
- The car accident changed her face beyond recognition.
- تصادف اتومبیل صورتش را آن‌قدر عوض کرده بود که نمی‌شد او را شناخت.
noun
تکنولوژی تشخیص
- Optical character recognition is a technology that converts printed text into digital data.
- تشخیص نویسه‌ی نوری فناوری‌ای است که متن چاپ‌شده را به داده‌های دیجیتال تبدیل می‌کند.
- Magnetic ink character recognition is commonly used in banking for processing checks.
- از تشخیص نویسه‌ی جوهر مغناطیسی معمولاً در بانکداری برای پردازش چک استفاده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recognition

  1. noun identification, acknowledgment
    Synonyms:
    acceptance acknowledging admission allowance apperception appreciation apprehending assimilation avowal awareness cognizance concession confession consciousness detection discovery double take high sign identifying memory notice noticing perceiving perception realization recall recalling recognizance recollection recurrence remembering remembrance respect salute sensibility tumble understanding verifying
    Antonyms:
    forgetfulness ignorance
  1. noun appreciation given
    Synonyms:
    acceptance acknowledgment approval attention credit esteem gratitude greeting honor notice pat on back pat on head plum puff puffing up pumping up rave regard renown salute strokes
    Antonyms:
    abuse disclaimer dishonor

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده recognition

  • noun
    recognition

ارجاع به لغت recognition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recognition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recognition

لغات نزدیک recognition

پیشنهاد بهبود معانی