با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

پول به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • وچه، سکه، اسکناس
  • فونتیک فارسی

    pool
  • اسم
    money, paper money, cash, coin, currency
    • - پولی که در جا مالیات آن کسر می‌شود، پول مالیات در رفته

    • - money taxed as source
    • - مثل اینکه می‌خواهی باز هم از من پول قرض کنی!

    • - Suppose you want to borrow money from me again!
    • - سلامتی موهبتی است که با پول نمی‌توان خرید.

    • - Health is a blessing that money cannot buy.
  • قیمت، هزینه
  • فونتیک فارسی

    pool
  • اسم
    price, fee, cost
    • - هزینه سفر - برای مثال پول بلیط و هتل - توسط شرکت پرداخت خواهد شد.

    • - Travel expenses, e.g. ticket and hotel costs, will be paid by the company.
    • - پول تمبر و تلفن

    • - (postal) stamp and telephone charges
  • عامیانه dough, lolly, loot, shekels
  • pool
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پول

ارجاع به لغت پول

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پول» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پول

لغات نزدیک پول

پیشنهاد بهبود معانی