آخرین به‌روزرسانی:

تابیدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / taabidan /

to shine, to glow, to flash, to radiate, to gleamer, to illuminate

درخشیدن

کرم‌های شب‌تاب در باغ تاریک می‌تابند.

The fireflies shine in the dark garden.

ستاره‌ها در آسمان شب به‌روشنی می‌تابند.

The stars flash brightly in the night sky.

فعل لازم
فونتیک فارسی / taabidan /

to twist, to curl, to wind (around each other), to spin

به هم تابیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مو به دور تنه‌ی درخت قدیمی شروع به تابیدن کرد.

The vine began to twist around the old tree trunk.

ریسمان‌ها به دور یکدیگر می‌تابند.

The ribbons wind around each other.

فعل لازم
فونتیک فارسی / taabidan /

to stroke, to feed

(تنور و کوره) سوخت دادن

من باید کباب‌پز را با زغال بیشتر تاب دهم.

I need to feed the grill with more charcoal for the barbecue.

گاهی اوقات باید آتش غذا را بتابید تا زغال‌ها روشن بمانند.

Occasionally, you should feed the fire to keep the embers glowing.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تابیدن

  1. مترادف:
    درخشیدن رخشیدن روشن شدن
    متضاد:
    برنتافتن
  1. مترادف:
    حرارت یافتن گرم شدن
  1. مترادف:
    گداختن گرم کردن
  1. مترادف:
    تاب آوردن بردباری کردن تحمل کردن طاقت آوردن

ارجاع به لغت تابیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تابیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تابیدن

لغات نزدیک تابیدن

پیشنهاد بهبود معانی