با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

تحمل کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تاب آوردن

فونتیک فارسی

tahammol kardan
فعل متعدی
to tolerate, to bear, to stand, to endure, to sustain, to put up with, to forbear, to withstand, to bide, to stomach, to countenance, to suffer, to swallow, to brook, to take, to weather, to carry, to abide, to stick, to hold, to support, to cope, to have, to digest, to undergo, to receive

- فاجعه‌ای را با بردباری تحمل کردن

- to bear a calamity with fortitude

- رئیسم تاخیر را تحمل نمی‌کند.

- My boss does not tolerate tardiness.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تحمل کردن

ارجاع به لغت تحمل کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تحمل کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تحمل کردن

لغات نزدیک تحمل کردن

پیشنهاد بهبود معانی