آخرین به‌روزرسانی:

تحمل کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تاب آوردن

فونتیک فارسی

tahammol kardan
فعل متعدی

to tolerate, to bear, to stand, to endure, to sustain, to put up with, to forbear, to withstand, to bide, to stomach, to countenance, to suffer, to swallow, to brook, to take, to weather, to carry, to abide, to stick, to hold, to support, to cope, to have, to digest, to undergo, to receive

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

فاجعه‌ای را با بردباری تحمل کردن

to bear a calamity with fortitude

رئیسم تاخیر را تحمل نمی‌کند.

My boss does not tolerate tardiness.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تحمل کردن

  1. مترادف:
    برتافتن تاب آوردن طاقت آوردن
  1. مترادف:
    بردباری کردن شکیبا بودن
  1. مترادف:
    تن در دادن کشیدن متحمل شدن خم به ابرو نیاوردن
  1. مترادف:
    تسامح‌نشان دادن تساهل کردن

ارجاع به لغت تحمل کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تحمل کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تحمل کردن

لغات نزدیک تحمل کردن

پیشنهاد بهبود معانی