کوبیدن، خرد کردن، آسیاب کردن، ساییدن، پودر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The pharmacist carefully ground the medicine into small particles before mixing it.
داروساز بادقت دارو را قبلاز مخلوط کردن، کوبید و به ذرات کوچک تبدیل کرد.
The chef began to grind some garlic and herbs to make the sauce.
سرآشپز شروع به ساییدن مقداری سیر و سبزیجات کرد تا سس درست کند.
to grind coffee
قهوه را آسیاب کردن
to grind a coffee mill
قهوه را در دستگاه قهوهخردکنی آسیاب کردن
fresh ground-coffee
قهوهی تازهی خرد (آرد) شده
a people ground by tyranny
مردمی که زیر بار ستم خرد شده بودند
to grind for an examination
برای امتحان مثل خر درس خواندن
تیز کردن، ساییدن، صاف کردن، پرداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She spent an hour grinding the marble to achieve a smooth finish.
او یک ساعت صرف پرداختن سنگ مرمر کرد تا سطحی صاف به دست آورد.
The blacksmith ground the blade carefully until it was razor-sharp.
آهنگر تیغه را بادقت تیز کرد تا بُرنده شود.
Mehri grinds her teeth in her sleep.
مهری در خواب دندان قروچه میکند.
to grind a knife
چاقو را تیز کردن
فارم کردن، گرایند کردن (انجام دادن کارهای تکراری در بازی ویدئویی برای ارتقای شخصیت)
Some mobile games make you grind endlessly unless you pay money.
بعضی از بازیهای موبایلی شما را مجبور میکنند گرایند بیپایان کنید مگر اینکه پول بدهید.
She enjoys grinding because it makes her character stronger step by step.
او از فارم کردن لذت میبرد چون شخصیتش را مرحلهبهمرحله قویتر میکند.
درجهی آسیاب (برای تعیین میزان ریزی یا درشتی پودر)
Choosing the right grind is just as important as choosing the right beans.
انتخاب درجهی آسیاب مناسب به اندازهی انتخاب دانههای درست اهمیت دارد.
Different brewing methods call for different grinds of coffee beans.
روشهای مختلف دمآوری به درجهی آسیاب متفاوتی نیاز دارند.
آسیاب، ساییدن
The chef finished the dish with several grinds of coarse sea salt.
سرآشپز، غذا را با آسیاب نمک دریایی درشت تکمیل کرد.
With just one grind of the pepper mill, the salad had more flavor.
با تنها یک بار آسیاب کردن فلفل، سالاد خوشطعمتر شد.
کار طاقتفرسا، مشقت، رنج روزمره، روزمرّگی خستهکننده
He wanted a break from the grind of everyday responsibilities.
او میخواست از مشقت مسئولیتهای روزانه کمی فاصله بگیرد.
Writing the report was a real grind, but it had to be done.
نوشتن گزارش کاری طاقتفرسا بود، اما باید انجام میشد.
the daily grind of earning a living
مشقت روزانهی امرار معاش
انگلیسی آمریکایی ناپسند خرخوان (فردی کسلکننده که همیشه درحال درس خواندن است)
People sometimes confuse being disciplined with being a grind.
مردم گاهی منظم بودن را با خرخوان بودن اشتباه میگیرند.
She doesn’t want to be labeled a grind, even though she studies very hard.
حتی با اینکه خیلی سخت مطالعه میکند، نمیخواهد برچسب خرخوان بخورد.
(انگلیسی اتریشی) کلاس خصوصی، کلاس تقویتی
The demand for online grinds has increased since the pandemic.
تقاضا برای کلاس تقویتی آنلاین از زمان همهگیری افزایش یافته است.
She offers French grinds for high school students at her home.
او در خانهاش برای دانشآموزان دبیرستانی کلاس خصوصی زبان فرانسه برگزار میکند.
با زحمت مداوم تولید کردن یا ارائه دادن، مثل خر کار کردن
گذشتهی ساده grind در زبان انگلیسی ground است.
شکل سوم grind در زبان انگلیسی ground است.
وجه وصفی حال grind در زبان انگلیسی grinding است.
سومشخص مفرد grind در زبان انگلیسی grinds است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grind