تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شکارگاه
1- (بنای جدید و غیره) پیکنی کردن، اولین کلنگ حفاری را زدن
عقبنشینی کردن، تسلیم شدن، سر فرود آوردن
2- کار یا کشفیات تازهای را شروع کردن، مفتاح بودن
1- حفرکردن، کندن 2- شخم زدن 3- پیریزی کردن، شروع به ساختمان کردن
ابداع کردن، بنای تازهای را آغاز کردن
مسافتی را طی کردن، (تاحدی) پیشرفت کردن
cut the ground from under one (or one's feet)
استدلال کسی را خنثی کردن، عقیم گذاشتن
از پایین به بالا، کاملاً
ترقی کردن، پیشرفت کردن، بهتر شدن
آغاز شدن یا کردن، شروع به پیشرفت کردن
عقبنشینی کردن، کوتاه آمدن
پنهان شدن، کنارهجویی کردن، منزوی شدن
استقامت کردن، پابرجا ماندن، پایداری کردن
عقب افتادن، پسروی کردن، تضعیف شدن، ناموفق شدن
در موقعیت حساس
در شرایط خوب، دارای دلایل خوب
در محیط آشنا، موضوع آشنا، در رشتهی تخصصی خود
(عامیانه) زیاد انجام دادن، افراط کردن، زیادهروی کردن
موضوع را عوض کردن، استدلال تازهای را پیش کشیدن
(بهویژه در مباحثه و مناظره) موضع خود را عوض کردن، از این شاخه به آن شاخه پریدن
suit (right) down to the ground
(عامیانه) کاملاً مناسب بودن
گوشبهزنگ بودن، در جریان و بهروز بودن، به افکار عمومی و روندهای اجتماعی توجه کامل داشتن، مترصد وقایع روز بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ground» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ground