گذشتهی ساده:
bottomedشکل سوم:
bottomedسومشخص مفرد:
bottomsوجه وصفی حال:
bottomingشکل جمع:
bottomsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به پایینترین حد خود رسیدن (قبل از شروع صعود یا بهبود)
کمترین بها، نازلترین قیمت
در اصل، اساساً، اصلاً
اصل و منشا بودن
(امریکا - عامیانه) هست و نیست خود را شرطبندی کردن
(عامیانه - هنگام نوشیدنِ نوشیدنی الکلی) بهسلامتی!، تا ته!
(انگلیس - قدیم) برای جهیزیه، برای شب عروسی
از ته دل، از صمیم قلب
getting to the bottom of something
ته و توی چیزی را درآوردن
scrape the bottom of the barrel
(عامیانه) به ته دیگ رسیدن، دچار کمبود شدن
from (the bottom of) one's heart
از ته دل، با کمال خلوص و صمیمیت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bottom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bottom