آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴

    آرام به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / aaraam /

    quiet, peaceful, calm, slumberous, pacific, still, stilly, silent, tranquil, noiseless

    quiet

    peaceful

    calm

    slumberous

    pacific

    still

    stilly

    silent

    tranquil

    noiseless

    بی‌سروصدا، ساکت

    آرام باش و حرف نزن!

    be quiet and don't talk!

    کم‌کم طوفان آرام شد

    gradually the storm calmed down

    صفت
    فونتیک فارسی / aaraam /

    tame, mild, passive, lambent, meek, controlled, lamblike

    tame

    mild

    passive

    lambent

    meek

    controlled

    lamblike

    رام، اهلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    یک اسب آرام

    a tame horse

    حیوانات آرام

    tame animals

    صفت
    فونتیک فارسی / aaraam /

    mild, calm, insouciant, dispassionate, impassive, coolheaded, drowsy, pianissimo, sedate, placid, imperturbable, restful, peaceful, collected, equable, reposeful, unruffled, peaceable, composed, smooth, tranquil

    mild

    calm

    insouciant

    dispassionate

    impassive

    coolheaded

    drowsy

    pianissimo

    sedate

    placid

    imperturbable

    restful

    peaceful

    collected

    equable

    reposeful

    unruffled

    peaceable

    composed

    smooth

    tranquil

    بدون آشوب و شلوغی

    الهه دختر آرامی است

    Elahe is a mild girl

    بهنام آرام بود و سکوت کرد

    Behnam was calm and kept his silence

    قید
    فونتیک فارسی / aaraam /

    quietly, gently, smoothly, slow, gingerly, peacefully, shallowly, noiselessly, in a low voice, calmly

    quietly

    gently

    smoothly

    slow

    gingerly

    peacefully

    shallowly

    noiselessly

    in a low voice

    calmly

    آهسته

    نیما آرام راه می‌رفت و با خودش حرف می‌زد

    Nima walked slowly and talked to himself

    سگتان را آرام کنید!

    quiet your dog down!

    اسم
    فونتیک فارسی / aaraam /

    inactivity, rest, quiescence, restfulness

    inactivity

    rest

    quiescence

    restfulness

    بی‌جنبشی

    دوره‌های طولانی آرام

    long periods of inactivity

    بعد از سال‌های آرام

    after years of inactivity

    صفت
    فونتیک فارسی / aaraam /

    inactive, motionless, calm

    inactive

    motionless

    calm

    فاقد فعالیت

    جمعیت آرام

    inactive population

    آتش‌فشان به مدت 50 سال آرام بود

    The volcano has been inactive for 50 years

    even

    even

    خلق و خو

    level

    level

    خلق و خو

    soft-spoken

    soft-spoken

    خلق و خو

    عامیانه laid-back

    laid-back

    خلق و خو
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد آرام

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    خاموش خلوت دنج ساکت
    متضاد:
    پرسروصدا شلوغ
    مترادف:
    آرامش استراحت صبر قرار
    متضاد:
    بی‌قرار
    مترادف:
    ثبات سکون
    مترادف:
    بردبار رزین صبور معتدل ملایم موقر
    مترادف:
    بی جنبش بی‌حرکت ساکن
    مترادف:
    آسوده راحت فارغ‌بال
    مترادف:
    آهسته باتانی یواش
    مترادف:
    امان امن
    مترادف:
    طمانینه

    سوال‌های رایج آرام

    آرام به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «آرام» در زبان انگلیسی به calm ترجمه می‌شود.

    «آرام» واژه‌ای‌ست که مفهومی چندلایه دارد و در موقعیت‌های گوناگون می‌تواند به حالات ذهنی، رفتار، فضا، یا حتی طبیعت اشاره داشته باشد.

    وقتی می‌گوییم کسی آرام است، معمولاً منظور حالتی از ثبات درونی، بی‌تنشی و سکون روانی‌ست؛ حالتی که فرد در آن دچار اضطراب، استرس یا آشفتگی نمی‌شود و با شرایط گوناگون، چه خوشایند چه ناخوشایند، با تعادل برخورد می‌کند. این نوع آرامش چیزی‌ست که بسیاری از انسان‌ها در جستجوی آن هستند و آن را کلید خوشبختی و سلامت روان می‌دانند.

    از سوی دیگر، «آرام» می‌تواند توصیف‌کننده‌ی فضا یا محیطی باشد که در آن سر و صدا کم است، انرژی‌ها سنگین نیستند و حس راحتی و امنیت وجود دارد. مثلاً وقتی می‌گوییم "دریا آرام است"، تصویری از سطحی صاف، بدون موج‌های خروشان و نسیمی ملایم در ذهن‌مان نقش می‌بندد. یا وقتی وارد خانه‌ای می‌شویم که در آن نور ملایم، صداهای طبیعی، و نظم وجود دارد، آن را محیطی «آرام» توصیف می‌کنیم. این نوع آرامش بیشتر جنبه‌ی بیرونی دارد اما تأثیر عمیقی بر درون انسان می‌گذارد.

    در رفتار و گفتار نیز صفت «آرام» نشان‌دهنده‌ی شیوه‌ای مهربان، ملایم و سنجیده است. فردی که آرام صحبت می‌کند، نه تنها توجه مخاطب را جلب می‌کند بلکه با لحن و کلمات خود حس امنیت و احترام منتقل می‌کند. رفتار آرام، به‌ویژه در شرایط تنش‌زا، نشانه‌ای از پختگی، خودآگاهی و کنترل احساسات است. این ویژگی در بسیاری از فرهنگ‌ها مورد تحسین است و نشانی از حکمت و شخصیت متعادل به شمار می‌رود.

    آرام بودن حالتی‌ست که تعادل بین درون و بیرون را نشان می‌دهد. این صفت نه تنها در توصیف انسان‌ها و فضاها بلکه در هنر، موسیقی، و ادبیات نیز نقشی پررنگ دارد. شعرهای آرام، ملودی‌های ملایم یا تصاویر بصری با رنگ‌های خنثی و ساکن، همگی برای ایجاد حس آرامش در مخاطب به کار می‌روند.

    در دنیای پرسرعت و شلوغ امروز، شاید یکی از ارزشمندترین صفات همین «آرام» بودن باشد؛ صفتی که در سکوت خود، قدرتی عمیق پنهان کرده است.

    ارجاع به لغت آرام

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «آرام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آرام

    لغات نزدیک آرام

    • - آراسته به مروارید
    • - آراسته کردن
    • - آرام
    • - آرام آرام
    • - آرام‌بخش
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.