ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

ملایم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • آرام، معتدل
  • فونتیک فارسی

    molaayem
  • صفت
    mild, gentle, meek, quiet, easy, clement, good-tempered, temperate, restrained, cool, bland, moderate, inoffensive, tender, low-pitched, still, softhearted, lenient, light, soft-spoken, low-key, mellow, balmy, genial
    • - واکنش پلیس ملایم بود.

    • - The reaction of the police was restrained.
    • - داروی ملایم

    • - bland medicine
  • به طور متعادل
  • فونتیک فارسی

    molaayem
  • قید
    quietly, mildly, gently, in a lowered voice
    • - این پودر را ملایم به گونه‌هایت بزن.

    • - Dust your cheeks gently with this powder.
    • - ملایم حرف بزنید؛ بچه خواب است.

    • - Speak in a low voice, the baby is sleeping.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ملایم

ارجاع به لغت ملایم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ملایم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ملایم

پیشنهاد بهبود معانی