آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

فرض به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / farz /

presumption, assumption, guess, supposition, presupposition, premise, imagination, suspicion, postulate, conjecture, surmise

presumption

assumption

guess

supposition

presupposition

premise

imagination

suspicion

postulate

conjecture

surmise

انگار، پنداشت

فرض کنیم که نیاید.

Let's guess he won't come.

اثر هاله‌ای یک سوگیری شناختی است که در آن یک ویژگی مثبت منجر به فرض صفات مثبت دیگر می‌شود.

The halo effect is a cognitive bias where one positive trait leads to the assumption of other positive traits.

اسم
فونتیک فارسی / farz /

theory, hypothesis, thesis, posit, postulate

theory

hypothesis

thesis

posit

postulate

فرضیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

این فرض علت پدیده را توضیح می‌دهد.

The theory explains the cause of the phenomenon.

آن‌ها فرض کردند که ورزش عملکرد شناختی را بهبود می‌بخشد.

They accepted the thesis that exercise improves cognitive function.

اسم
فونتیک فارسی / farz /

necessary, incumbent, imperative

necessary

incumbent

imperative

لازم، واجب

درک قوانین یک فرض برای موفقیت در این بازی است.

Understanding the rules is an imperative for success in this game.

بستن کمربند ایمنی یک فرض برای امنیت است.

Wearing a seatbelt is a necessary for safety.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرض

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت فرض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرض

لغات نزدیک فرض

پیشنهاد بهبود معانی