رکود، کمون، نهفتگی، خفتگی، خواب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company's financial troubles forced it into a period of dormancy.
مشکلات مالی شرکت باعث دورهای رکود شد.
The plant's dormancy during the winter allows it to conserve energy.
خواب گیاه در طول زمستان به او امکان ذخیرهی انرژی میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dormancy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dormancy