با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Abeyance

əˈbeɪəns əˈbeɪəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abeyances

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    حقوق بی‌تکلیفی، وقفه، تعلیق
    • - That law has been in abeyance for many years.
    • - آن قانون سال‌هاست که به حال تعلیق در آمده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد abeyance

  1. noun being inactive or suspended
    Synonyms: temporarily deferral, discontinuation, dormancy, inactivity, intermission, latency, postponement, quiescence, recess, remission, suspension, waiting
    Antonyms: action, activity, continuance, continuation, operation, renewal, revival

Collocations

ارجاع به لغت abeyance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abeyance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abeyance

لغات نزدیک abeyance

پیشنهاد بهبود معانی