گذشتهی ساده:
waitedشکل سوم:
waitedسومشخص مفرد:
waitsدر انتظار، چشمبهراه، بیوسنده، منتظر
وابسته به پیشخدمتی یا میزداری
انتظار، چشم به راهی
مدت معطلی، دوران انتظار
(اتومبیل و غیره) توقف
در خدمت (سلطان یاشخص اشرافی)، ملتزم رکاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «waiting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waiting