گذشتهی ساده:
idledشکل سوم:
idledسومشخص مفرد:
idlesتنپرور، تنبل
an idling man
مردی تنپرور
an idling mind
ذهن تنبل
(خودرو و سایر وسایط نقلیهی موتوری) موتوری که بهطور درجا کار میکند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an idling engine
موتوری که بهطور درجا کار میکند
an idling vehicle
وسیلهی نقلیهای که موتور آن بهطور درجا کار میکند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «idling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idling