خسته، کوفته، ازپادرآمده
After the long walk, I am bushed.
بعد از پیادهروی طولانی دیگر نا ندارم.
By the end of the trip, we were all bushed.
تا پایان سفر، همهمان از پا درآمده بودیم.
(انگلیسی استرالیایی) سردرگم، گیج، سرگردان، حیران
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was bushed by the sudden change of plans.
او از تغییر ناگهانی برنامهها گیج شد.
The hikers were completely bushed in the forest.
کوهنوردان در جنگل کاملاً سرگردان بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bushed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bushed