امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Amphibian

æmˈfɪbiən æmˈfɪbiən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    amphibians

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable
جانورشناسی دوزیست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Amphibians are known for their ability to live both on land and in water.
- دوزیست‌ها به توانایی‌شان برای زندگی هم در خشکی و هم در آب شناخته می‌شوند.
- The amphibian leaped from the pond into the grass.
- دوزیست از برکه داخل چمن پرید.
adjective noun countable
(تانک و غیره) آبی‌خاکی
- amphibian vehicle
- وسیله‌ی نقلیه‌ی آبی‌خاکی
- We designed an innovative amphibian tank.
- ما یک تانک آبی‌خاکی نوآورانه طراحی کردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amphibian

  1. noun An airplane designed to take off and land on water
    Synonyms:
    caecilian caudate amphibious aircraft amphibious vehicle frog hyla newt proteus reptilia salamander dicot toad floatplane gametophyte hoptoad monocot sporophyte waterplane
  1. adjective Relating to or characteristic of animals of the class Amphibia
    Synonyms:
    amphibious froggy lizardlike reptilelike serpentile toadish viperlike

ارجاع به لغت amphibian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amphibian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/amphibian

لغات نزدیک amphibian

پیشنهاد بهبود معانی