تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جلو زدن، پشت سر گذاشتن
عقب کشیدن، عقب نشستن، پس کشیدن
نزدیک شدن، فرارسیدن
1- راست ایستادن یا نشستن 2- سر خود را عقب کشیدن
طول دادن، طولانی کردن، به درازا کشاندن
حرف کشیدن، به حرف آوردن
(اسناد) پیشنویس کردن، تدوین کردن
متوقف شدن، ایستادن
1- متکی بودن به، استفاده کردن از 2- (از حساب بانک) برداشت کردن
1- متحد کردن
2- توافق کردن، همدل شدن
دقیقاً نشانهگیری کردن، قراول رفتن
(دندان یا نیشجانوری را) کشیدن، بیآزار کردن
(در انجام کاری مثلاً کشیدن هفت تیر) از حریف تندتر بودن
هدفگیری کردن، (مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن، نشانه گرفتن
قرعهی پوچ بردن، چیز بیارزشی را به دست آوردن
draw a longbow (or draw the longbow)
غلو کردن، چاخان کردن
(قرون وسطی) 1- به دار زدن و سپس چهار شقه کردن 2- دست و پای محکومی را به چهار اسب بستن و آنها را در چهار جهت مختلف راندن
زخمی کردن، مجروح کردن (جسمی یا روحی)، خون انداختن، ضربهی خونین زدن
(نسبت به قبل) محتاطانهتر عمل کردن، محافظهکاری کردن
(انگلیس - عامیانه) کم مبالغه بکن!
پشک انداختن، قرعه کشیدن
شغل خود را ول کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «draw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/draw