آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Draw

drɒː drɔː

گذشته‌ی ساده:

drew

شکل سوم:

drawn

سوم‌شخص مفرد:

draws

وجه وصفی حال:

drawing

شکل جمع:

draws

معنی draw | جمله با draw

verb - transitive A1

کشیدن، جلب کردن، دریافت کردن، تو دادن، درآوردن، برانگیختن، آختن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The horse draws the cart.

اسب گاری را می‌کشد.

He drew her to one side and whispered in her ear.

او را به گوشه‌ای کشید و در گوشش نجوا کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Draw the curtain!

پرده را بکش!

to draw the bow over violin strings

آرشه را روی سیم‌های ویولن کشیدن

He drew the blanket over his head.

پتو را روی سرش کشید.

A ship that draws five meters of water.

یک کشتی که آبخور آن پنج متر است.

The show drew many viewers.

نمایش تماشاگران فراوانی را جلب کرد.

Don't draw in the cigarette smoke!

دود سیگار را تو نده!

She drew a deep breath.

نفس عمیقی کشید.

Churchill was determined to draw America into the second world war.

چرچیل مصمم بود امریکا را هم به جنگ جهانی دوم بکشاند.

Don't get drawn into their dispute!

وارد مشاجره‌ی آن‌ها نشو!

His criticism drew no reply.

انتقاد او پاسخی را برنیانگیخت.

to draw everyone's admiration

تحسین همگان را برانگیختن

to draw the enemy's fire

موجب تیراندازی دشمن شدن

They drew blood from the mother and gave it to the daughter.

از مادر خون گرفتند و به دخترش تزریق کردند.

He was standing at the door with a drawn sword.

او با شمشیر آخته کنار در ایستاده بود.

Upon seeing me, he drew his gun.

تا مرا دید هفت تیرش را کشید.

Draw the cork gently and pour some lemonade.

یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.

to draw blood from...

خون گرفتن از ...

to draw water from a well

از چاه آب کشیدن

He drew me a glass of beer.

برایم یک لیوان آبجو ریخت (از بشکه).

The fowls are plucked and drawn.

پرهای پرندگان کنده و دل و جگر آن‌ها بیرون آورده شده است.

He draws a good salary.

او حقوق خوبی می‌گیرد.

The income drawn from petroleum.

درآمدی که از نفت به دست می‌آید.

I drew some money from my account.

مقداری پول از حسابم کشیدم.

to draw a check

چک کشیدن

What conclusions do you draw from his answer?

از پاسخ او چه نتیجه‌ای می‌گیری؟

She drew her opponent's ace.

او تک‌خال حریفش را کشید.

to draw lots

قرعه کشیدن، پشک انداختن

to draw a comparison

مقایسه کردن

to draw an analogy

تشبیه کردن

He drew closer and put his hand on my shoulder.

او خودش را نزدیک کرد و دستش را روی شانه‌ام گذاشت.

Unripe persimmons draw the mouth.

خرمالوی نرسیده دهان را جمع می‌کند.

The chimney does not draw well.

دودکش خوب دود را نمی‌کشد.

verb - transitive

کشیدن، رسم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Mehri and Julie used to draw animal pictures quite well.

مهری و جولی تصویر حیوانات را خیلی خوب می‌کشیدند.

He drew a map of the neighborhood.

او نقشه‌ی محله را کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She draws the scene from memory.

او منظره را از حفظ می‌کشد.

The novelist has drawn his characters masterfully.

رمان‌نویس شخصیت‌های (داستان) خود را با استادی ترسیم کرده است.

noun countable

(مسابقه) مساوی

noun countable

طراحی، رسم

noun countable

کشش، گیرایی، جذابیت

A dogfight has a powerful draw for small boys.

جنگ سگ‌ها برای پسربچه‌ها گیرایی بسیار زیادی دارد.

noun countable

قرعه‌کشی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد draw

  1. noun tie in competition

Phrasal verbs

draw away

جلو زدن، پشت سر گذاشتن

draw back

عقب کشیدن، عقب نشستن، پس کشیدن

draw on (or nigh)

نزدیک شدن، فرارسیدن

draw oneself up

1- راست ایستادن یا نشستن 2- سر خود را عقب کشیدن

draw out

طول دادن، طولانی کردن، به درازا کشاندن

حرف کشیدن، به حرف آوردن

Phrasal verbs بیشتر

draw up

(اسناد) پیش‌نویس کردن، تدوین کردن

متوقف شدن، ایستادن

draw upon (or on)

1- متکی بودن به، استفاده کردن از 2- (از حساب بانک) برداشت کردن

draw together

1- متحد کردن

2- توافق کردن، همدل شدن

Collocations

draw a bead on

دقیقاً نشانه‌گیری کردن، قراول رفتن

draw the fangs

(دندان یا نیش‌جانوری را) کشیدن، بی‌آزار کردن

Idioms

beat to the draw

(در انجام کاری مثلاً کشیدن هفت تیر) از حریف تندتر بودن

draw a bead on

هدف‌گیری کردن، (مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن، نشانه گرفتن

draw a blank (or draw blank)

قرعه‌ی پوچ بردن، چیز بی‌ارزشی را به دست آوردن

draw a longbow (or draw the longbow)

غلو کردن، چاخان کردن

draw and quarter

(قرون وسطی) 1- به دار زدن و سپس چهار شقه کردن 2- دست و پای محکومی را به چهار اسب بستن و آنها را در چهار جهت مختلف راندن

Idioms بیشتر

draw blood

زخمی کردن، مجروح کردن (جسمی یا روحی)، خون انداختن، ضربه‌ی خونین زدن

draw in one's horns

(نسبت به قبل) محتاطانه‌تر عمل کردن، محافظه‌کاری کردن

draw it mild!

(انگلیس - عامیانه) کم مبالغه بکن!

draw lots

پشک انداختن، قرعه کشیدن

draw one's time

شغل خود را ول کردن

سوال‌های رایج draw

گذشته‌ی ساده draw چی میشه؟

گذشته‌ی ساده draw در زبان انگلیسی drew است.

شکل سوم draw چی میشه؟

شکل سوم draw در زبان انگلیسی drawn است.

شکل جمع draw چی میشه؟

شکل جمع draw در زبان انگلیسی draws است.

وجه وصفی حال draw چی میشه؟

وجه وصفی حال draw در زبان انگلیسی drawing است.

سوم‌شخص مفرد draw چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد draw در زبان انگلیسی draws است.

ارجاع به لغت draw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «draw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/draw

لغات نزدیک draw

پیشنهاد بهبود معانی