نقاشی کردن، کشیدن، رسم کردن
Mehri and Julie used to draw animal pictures quite well.
مهری و جولی تصویر حیوانات را خیلی خوب میکشیدند.
He drew a map of the neighborhood.
او نقشهی محله را کشید.
She draws the scene from memory.
او منظره را از حفظ میکشد.
The novelist has drawn his characters masterfully.
رماننویس شخصیتهای (داستان) خود را با استادی ترسیم کرده است.
جلب کردن، جذب کردن، برانگیختن، معطوف کردن (توجه یا علاقه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The show drew many viewers.
نمایش، تماشاگران فراوانی را جذب کرد.
The teacher drew the students’ attention to the important details.
معلم، توجه دانشآموزان را به جزئیات مهم معطوف کرد.
Don't get drawn into their dispute!
وارد مشاجرهی آنها نشو!
مقایسه کردن، قیاس کردن، تمایز قائل شدن، تفاوت گذاشتن، تشبیه کردن، نتیجه گرفتن
What conclusions do you draw from his answer?
از پاسخ او چه نتیجهای میگیری؟
We can draw some interesting parallels between ancient myths and modern movies.
میتوانیم شباهتهای جالبی میان افسانههای باستانی و فیلمهای مدرن پیدا کنیم.
to draw a comparison
مقایسه کردن
to draw an analogy
تشبیه کردن
حرکت کردن (به سمت خاصی، معمولاً با وسلیهی نقلیه)
He drew closer and put his hand on my shoulder.
او خودش را نزدیک کرد و دستش را روی شانهام گذاشت.
The train was drawing away from the city when the rain started.
قطار درحال دور شدن از شهر بود که باران شروع شد.
برانگیختن، موجب شدن، باعث شدن، در پی داشتن (واکنشی خاص)
His criticism drew no reply.
انتقاد او پاسخی را برنیانگیخت.
The president’s remarks drew applause from his supporters.
اظهارات رئیسجمهور تشویق هوادارانش را در پی داشت.
to draw everyone's admiration
تحسین همگان را برانگیختن
to draw the enemy's fire
موجب تیراندازی دشمن شدن
کشیدن، جمع کردن، هدایت کردن (به سمتی خاص)
He drew her to one side and whispered in her ear.
او را به گوشهای کشید و در گوشش نجوا کرد.
The horse draws the cart.
اسب گاری را میکشد.
He drew the blanket over his head.
پتو را روی سرش کشید.
Churchill was determined to draw America into the second world war.
چرچیل مصمم بود امریکا را هم به جنگ جهانی دوم بکشاند.
Draw the curtain!
پرده را بکش!
to draw the bow over violin strings
آرشه را روی سیمهای ویولن کشیدن
Draw the cork gently and pour some lemonade.
یواش چوب پنبه را بکش و قدری لیموناد بریز.
to draw water from a well
از چاه آب کشیدن
He drew me a glass of beer.
برایم یک لیوان آبجو ریخت (از بشکه).
The fowls are plucked and drawn.
پرهای پرندگان کنده و دل و جگر آنها بیرون آورده شده است.
Unripe persimmons draw the mouth.
خرمالوی نرسیده دهان را جمع میکند.
برداشتن، بیرون کشیدن، انتخاب کردن، بیرون آوردن (قرعه، کارت یا شمارهای بهصورت تصادفی)
She drew her opponent's ace.
او تکخال حریفش را کشید.
She drew the winning ticket from the box.
او بلیت برنده را از جعبه بیرون آورد.
to draw lots
قرعه کشیدن، پشک انداختن
بیرون کشیدن، درآوردن، کشیدن، بیرون آوردن (از غلاف یا جیب، بهویژه اسلحه)
Upon seeing me, he drew his gun.
تا مرا دید هفت تیرش را کشید.
She drew a small dagger from her belt.
او خنجری کوچک از کمربندش بیرون آورد.
He was standing at the door with a drawn sword.
او با شمشیر آخته کنار در ایستاده بود.
گرفتن، بیرون آوردن (مایعی از بدن، بهویژه خون)
They drew blood from the mother and gave it to the daughter.
از مادر خون گرفتند و به دخترش تزریق کردند.
The sharp branch drew blood from his arm.
شاخهی تیز باعث شد از دستش خون بیاید.
to draw blood from...
خون گرفتن از ...
بهدست آوردن، گرفتن (احساس، ایده و...)
I drew confidence from my teacher’s encouraging words.
از سخنان تشویقآمیز معلمم اعتمادبهنفس گرفتم.
He drew strength from his family during difficult times.
او در دوران سختی از خانوادهاش نیرو گرفت.
Many artists draw inspiration from nature.
بسیاری از هنرمندان از طبیعت الهام میگیرند.
کشیدن، فرو بردن، استنشاق کردن (هوا یا دود)
Don't draw in the cigarette smoke!
دود سیگار را تو نده!
She drew a deep breath.
نفس عمیقی کشید.
The chimney does not draw well.
دودکش خوب دود را نمیکشد.
انگلیسی بریتانیایی ورزش مساوی کردن، نتیجه مساوی گرفتن، بازی را با نتیجهی مساوی تمام کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
The two players drew in the final round of the chess tournament.
دو بازیکن در دور نهایی مسابقات شطرنج، مساوی شدند.
They have drawn three of their last five games.
آنها در سه بازی از پنج بازی اخیر خود، مساوی کردهاند.
برداشت کردن، بیرون کشیدن، خارج کردن (پول از حساب)
I drew some money from my account.
مقداری پول از حسابم کشیدم.
They drew all their savings out before closing the account.
آنها پیشاز بستن حساب، تمام پسانداز خود را بیرون کشیدند.
to draw a check
چک کشیدن
دریافت کردن، گرفتن (حقوق یا مزایا)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی متوسط
He draws a good salary.
او حقوق خوبی میگیرد.
Thousands of veterans draw financial support from the state each year.
هزاران سرباز کهنهکار هر سال از دولت کمک مالی دریافت میکنند.
The income drawn from petroleum.
درآمدی که از نفت به دست میآید.
جاذبه، چیز یا شخص محبوب، کشش، عامل جذب
Famous athletes often serve as a draw for sponsors and audiences alike.
ورزشکاران مشهور اغلب عامل جذب حامیان مالی و تماشاگران هستند.
The city’s historic sites are a draw for visitors.
مکانهای تاریخی شهر، جاذبهای برای بازدیدکنندگان هستند.
A dogfight has a powerful draw for small boys.
جنگ سگها برای پسربچهها گیرایی بسیار زیادی دارد.
انگلیسی بریتانیایی ورزش مساوی، تساوی
Fans were disappointed that the game ended in a draw.
هواداران از اینکه بازی با تساوی به پایان رسید، ناامید شدند.
The match ended in a 2–2 draw.
بازی با نتیجهی دو–دو مساوی به پایان رسید.
قرعهکشی، بختآزمایی
در انگلیسی آمریکایی از drawing هم استفاده میشود.
Each ticket gives you one chance in the draw.
هر بلیت یک شانس در قرعهکشی به شما میدهد.
The draw attracts thousands of participants every year.
قرعهکشی هر سال هزاران شرکتکننده را جذب میکند.
قرعهکشی (تعیین حریفان با قرعه)
در انگلیسی آمریکایی از drawing هم استفاده میشود.
The team captain attended the draw ceremony.
کاپیتان تیم در مراسم قرعهکشی شرکت کرد.
The draw took place live on television.
قرعهکشی بهصورت زنده از تلویزیون پخش شد.
پُک، دم، نفس
With every draw, the tip of the cigarette glowed brighter.
با هر پک، نوک سیگار درخشانتر میشد.
She took a deep draw before continuing the conversation.
قبلاز ادامهی صحبت، پُک عمیقی زد.
کشیدن، بیرون آوردن (اسلحه)
A fast draw can be crucial in a duel.
بیرون کشیدن سریع اسلحه میتواند در دوئل، حیاتی باشد.
The cowboy practiced his draw every morning at sunrise.
گاوچران هر صبح هنگام طلوع آفتاب، تمرین بیرون کشیدن اسلحه میکرد.
جلو زدن، پشت سر گذاشتن
عقب کشیدن، عقب نشستن، پس کشیدن
نزدیک شدن، فرارسیدن
1- راست ایستادن یا نشستن 2- سر خود را عقب کشیدن
1- متکی بودن به، استفاده کردن از 2- (از حساب بانک) برداشت کردن
کاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن، دور کردن، بیرون کشیدن، خارج کردن
نزدیک شدن (به)، باعث شدن، متصل شدن
دقیقاً نشانهگیری کردن، قراول رفتن
(دندان یا نیشجانوری را) کشیدن، بیآزار کردن
دم زدن، نفس کشیدن
draw a circle (or trace a circle)
دایره کشیدن، دایره رسم کردن
نتیجهگیری کردن
به نتیجه رسیدن، خاتمه یافتن، تمام شدن
آه کشیدن
cast (or draw) lots (for some thing)
(برای چیزی) قرعهکشی کردن
نزدیک شدن
draw rein (or draw in the reins)
1- عنان را کشیدن 2- (اسب) ایستاندن، متوقف کردن
تمایز قائل شدن بین، فرق گذاشتن بین
تشابه قائل شدن/موازی کردن/شباهتها را نشان دادن
قیاس کردن، تشبیه کردن
توجه را به ... جلب کردن
رو به پایان بودن، نزدیک به پایان بودن
مقایسه کردن بین، قیاس کردن
تنظیم کردن قرارداد
تهیه فهرست
تنظیم برنامه
(در انجام کاری مثلاً کشیدن هفت تیر) از حریف تندتر بودن
هدفگیری کردن، (مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن، نشانه گرفتن
قرعهی پوچ بردن، چیز بیارزشی را به دست آوردن
draw a longbow (or draw the longbow)
غلو کردن، چاخان کردن
(قرون وسطی) 1- به دار زدن و سپس چهار شقه کردن 2- دست و پای محکومی را به چهار اسب بستن و آنها را در چهار جهت مختلف راندن
زخمی کردن، مجروح کردن (جسمی یا روحی)، خون انداختن، ضربهی خونین زدن
(نسبت به قبل) محتاطانهتر عمل کردن، محافظهکاری کردن
(انگلیس - عامیانه) کم مبالغه بکن!
پشک انداختن، قرعه کشیدن
شغل خود را ول کردن
مانع نژادی ایجاد کردن
1- (بختآزمایی و غیره) بلیط بازنده داشتن 2- (عامیانه) ناموفق بودن، با شکست مواجه شدن 3- به خاطر نیاوردن، (به کلی و ناگهان)فراموش کردن
به پایان رسیدن
1- پایان دادن، پایان یافتن 2- پنهان کردن
pull (or draw or haul) in one's horns
1- خودداری کردن، جلوی خود را گرفتن 2- (روش خود را) ملایمتر کردن
حد (برای چیزی) معلوم کردن، خط و نشان کشیدن
غلو کردن، بزرگ جلوه دادن
گذشتهی ساده draw در زبان انگلیسی drew است.
شکل سوم draw در زبان انگلیسی drawn است.
شکل جمع draw در زبان انگلیسی draws است.
وجه وصفی حال draw در زبان انگلیسی drawing است.
سومشخص مفرد draw در زبان انگلیسی draws است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «draw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/draw