شکل سوم فعل Draw
Important conclusions were drawn from the research.
نتایج مهمی از این تحقیق استخراج شده بود.
She was drawn to the bright lights of the city.
او به چراغهای پرنور شهر جذب شده بود.
خسته، رنگپریده، آشفته، رنجور، تکیده (چهره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She entered the room with a drawn expression.
او با چهرهای آشفته وارد اتاق شد.
After several sleepless nights, he appeared drawn and weak.
پساز چند شب بیخوابی، او خسته به نظر میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drawn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drawn