با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Strained

streɪnd streɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    strains
  • وجه وصفی حال:

    straining

معنی

adjective
صاف کرده، پالوده، فشرده، کش‌آورده، کشدار، اجباری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strained

  1. adjective forced, pretended
    Synonyms: artificial, at end of rope, awkward, choked, constrained, difficult, embarrassed, false, farfetched, hard put, in a state, labored, nervous wreck, put, self-conscious, stiff, strung out, taut, tense, tight, uncomfortable, uneasy, unglued, unnatural, unrelaxed, uptight, wired, wreck
    Antonyms: genuine, unforced

ارجاع به لغت strained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strained

پیشنهاد بهبود معانی