امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uneasy

ʌnˈiːzi ʌnˈiːzi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    uneasier
  • صفت عالی:

    uneasiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective B2
ناراحت، مضطرب، پریشان‌خیال، ناآرام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the uneasy situation in the city
- وضع ناآرام شهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uneasy

  1. adjective awkward, uncomfortable
    Synonyms:
    afraid agitated alarmed all nerves anguished anxious apprehensive bothered constrained discomposed dismayed disquieted disturbed edgy fearful fidgety fretful harassed ill at ease impatient insecure in turmoil irascible irritable jittery jumpy nervous on edge on the qui vive palpitant peevish perplexed perturbed precarious restive restless shaken shaky strained suspicious tense tormented troubled unquiet unsettled unstable upset vexed worried wrung
    Antonyms:
    comfortable composed easy-going laid-back

Idioms

لغات هم‌خانواده uneasy

  • adjective
    easy, uneasy
  • verb - transitive
    ease

ارجاع به لغت uneasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uneasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uneasy

لغات نزدیک uneasy

پیشنهاد بهبود معانی