امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

On Edge

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom C2
1- عصبی، ناراحت و دلخور، رنجیده 2- مشتاق، خواهان، بی‌تاب و بی‌قرار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد on edge

  1. adjective tense
    Synonyms: agitated, anxious, apprehensive, beside oneself, bundle of nerves, edgy, excited, fidgety, high-strung, hyper, impatient, in a tizzy, jittery, jumpy, keyed up, nerve-racking, nervous, nervous wreck, overanxious, restless, stressful, unnerved, uptight, wired, worried, wound up
  2. adverb feeling anxious
    Synonyms: anxious, edgy, fidgety, high-strung, hyper, impatient, in suspense, jittery, jumpy, nail-biting, nerves on edge, nervous, skittish, uneasy, wired

ارجاع به لغت on edge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «on edge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on-edge

لغات نزدیک on edge

پیشنهاد بهبود معانی