فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Skittish
ˈskɪtɪʃ
ˈskɪtɪʃ
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
چموش، رم‌کننده، لاسی، اهل حال، تغییر‌پذیر، ترسو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a skittish horse
اسب رموک
to become skittish
چموش شدن، رمیدن
مترادف و متضاد skittish
-
adjective very nervousSynonyms:nervous excited edgy sensitive excitable jumpy fidgety restive fearful high-strung volatile agitable alarmable changeable combustible dizzy fickle flighty frivolous giddy harebrained irresponsible lightheaded lively peppy playful scatterbrained spirited undependable unreliable whimsical zippyAntonyms:calm easy-going laid-back unworried collected
ارجاع به لغت skittish
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «skittish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skittish