صفت تفضیلی:
more nervousصفت عالی:
most nervousعصبی، شوریده، بیقرار، متشنج، دستپاچه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Reckless driving makes me nervous.
رانندگی بیپروا مرا عصبی میکند.
a nervous laugh
خندهی عصبی
nervous disorders
اختلالات عصبی
هیجان زده، شوریده، بیآرام، بیقرار، ترسان و لرزان، دلواپس، نگران
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't be nervous, your child is safe and sound!
بیقراری نکن، بچهات صحیح و سالم است!
وابسته به اعصاب، روانی، مربوط به اعصاب
nervous breakdown
فروپاشی روانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nervous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nervous