گذشتهی ساده:
nervedشکل سوم:
nervedسومشخص مفرد:
nervesوجه وصفی حال:
nervingشکل جمع:
nervesعصب، رشتهی عصبی
Nerves carry messages to and from the brain.
عصبها پیامها را از مغز میبرند و به مغز میآورند.
Damage to a nerve can cause loss of sensation or movement.
آسیب به رشتهی عصبی میتواند باعث از دست دادن حس یا حرکت شود.
شجاعت، جرئت، دلیری، جسارت، شهامت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This was a test of mind and nerves for the new commandos.
این آزمونی از شعور و شهامت تکاوران جدید بود.
He is a man of nerve.
او مرد پردلوجرئتی است.
He was the heart and the nerve of the whole undertaking.
او قلب و توانبخش کلیهی بخشهای آن کار بود.
پررویی، گستاخی، جسارت، بیشرمی، وقاحت
He had the nerve to ask me for a larger tip!
او آنقدر پررو بود که از من انعام بیشتری مطالبه میکرد!
He had the nerve to ask for a raise after being late every week.
او آنقدر وقیح بود که بعداز اینکه هر هفته دیر میکرد، درخواست افزایش حقوق کند.
انگلیسی بریتانیایی قوت قلب دادن، نیرو بخشیدن، جرئت کردن، دل به دریا زدن، شجاعت پیدا کردن
The officer's words nerved them to attack the hill a second time.
سخنان افسر به آنها شهامت داد که برای بار دوم به تپه حمله کنند.
She nerved herself to confront her teacher about the unfair grade.
او دلش را به دریا زد تا با معلمش دربارهی نمرهی ناعادلانه روبهرو شود.
جرئت نکردن، خود را باختن
برای تقلا و کوشش خود را آماده کردن
ترسیدن، جا زدن، اعتماد به نفس خود را از دست دادن
(عامیانه) اعصاب کسی را خراب کردن
اعصاب بسیار قوی
جرئت نکردن، ترسیدن، دل و جرئت خود را از دست دادن
شکل جمع nerve در زبان انگلیسی nerves است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nerve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nerve