امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nerve

nɜːrv nɜːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nerves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
عصب، پی، رشته عصبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Nerves carry messages to and from the brain.
- عصب‌ها پیام‌ها را از مغز می‌برند و به مغز می‌آورند.
noun
طاقت، قدرت، تحمل
- He is a man of nerve.
- او مرد پردل‌وجرئتی است.
- This was a test of mind and nerves for the new commandos.
- این آزمونی از شعور و شهامت تکاوران جدید بود.
- He was the heart and the nerve of the whole undertaking.
- او قلب و توان‌بخش کلیه‌ی بخش‌های آن کار بود.
- He had the nerve to ask me for a larger tip!
- او آن‌قدر پررو بود که از من انعام بیشتری مطالبه می‌کرد!
verb - transitive
قوت قلب دادن، نیرو بخشیدن
- The officer's words nerved them to attack the hill a second time.
- سخنان افسر به آن‌ها شهامت داد که برای بار دوم به تپه حمله کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nerve

  1. noun daring, boldness
    Synonyms:
    assumption assurance audacity backbone brass bravery brazenness cheek chutzpah confidence coolness courage crust determination effrontery endurance energy face fearlessness firmness force fortitude gall gameness grit guts hardihood hardiness heart impertinence impudence insolence intestinal fortitude intrepidity mettle might moxie pluck presumption resolution sauce spirit spunk starch steadfastness stomach temerity vigor will
    Antonyms:
    fear modesty shyness timidity
  1. verb strengthen, hearten
    Synonyms:
    animate brace cheer embolden encourage enhearten fortify inspirit invigorate steel
    Antonyms:
    discourage dishearten fear weaken

Collocations

  • lose nerve

    جرئت نکردن، خود را باختن

  • nerve oneself

    برای تقلا و کوشش خود را آماده کردن

Idioms

لغات هم‌خانواده nerve

ارجاع به لغت nerve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nerve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nerve

لغات نزدیک nerve

پیشنهاد بهبود معانی