گذشتهی ساده:
galledشکل سوم:
galledسومشخص مفرد:
gallsوجه وصفی حال:
gallingشکل جمع:
gallsزهره، زردآب، صفرا، تلخی، گستاخی، زخم پوسترفتگی،ساییدگی، تاول، ساییدن، پوست بردن از، لکه، عیب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the gall of repentance and the joy of faith in God
تلخی توبه کردن و شعف ایمان به خدا
He had the gall to ask for more money.
با پررویی تقاضای پول بیشتری کرد.
A saddle often galls the back of a horse.
زین اغلب پشت اسب را زخم میکند.
All night we were galled by enemy fire.
تیراندازی دشمن در سرتاسر شب ما را رنج میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gall» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gall