فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exasperate

ɪɡˈzæspəreɪt ɪɡˈzɑːspəreɪt

گذشته‌ی ساده:

exasperated

شکل سوم:

exasperated

سوم‌شخص مفرد:

exasperates

وجه وصفی حال:

exasperating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adjective

خشمگین کردن، از جا در بردن، اوقات تلخی کردن کردن، برانگیختن، بدتر کردن، تشدیدکردن، خشمگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

His laziness exasperated his teacher.

تنبلی او آموزگارش را از کوره به‌در برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exasperate

  1. verb upset, provoke
    Synonyms:
    annoy irritate aggravate disturb vex anger rile provoke excite irk get peeve nettle pique roil agitate inflame incense enrage infuriate madden embitter gall rankle bug get under one’s skin drive up the wall try the patience of work up make waves T-off needle
    Antonyms:
    calm soothe comfort please placate ease

ارجاع به لغت exasperate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exasperate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exasperate

لغات نزدیک exasperate

پیشنهاد بهبود معانی