آشفته کردن، مخلوط کردن، سرگردان شدن، دنبال هم دویدن، با جیغ و داد و بازی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you shake the bottle much, you will roil the wine.
اگر بطری را خیلی تکان بدهی، شراب را دُردآلود میکنی.
His activities will keep American politics roiled.
فعالیتهای او وضع سیاسی آمریکا را متلاطم نگه خواهد داشت.
Don't let her roil you.
نگذار اوقاتت را تلخ کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roil