گذشتهی ساده:
annoyedشکل سوم:
annoyedسومشخص مفرد:
annoysوجه وصفی حال:
annoyingاذیت کردن، آزردن، آزار دادن، ایجاد مزاحمت کردن (برای کسی)، عصبانی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Loud noise annoys me.
صدای بلند مرا اذیت میکند.
My little brother always tries to annoy me by hiding my belongings.
برادر کوچکم همیشه سعی میکند با پنهان کردن وسایلم مرا آزار دهد.
Please stop tapping your pen on the desk, it's starting to annoy everyone in the room.
لطفاً از زدن خودکار روی میز خودداری کن، این کار دارد برای افراد حاضر در اتاق مزاحمت ایجاد میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «annoy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/annoy