فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nudge

nʌdʒ nʌdʒ

گذشته‌ی ساده:

nudged

شکل سوم:

nudged

سوم‌شخص مفرد:

nudges

وجه وصفی حال:

nudging

شکل جمع:

nudges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

با آرنج زدن، سقلمه، اشاره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She nudged her husband to let him know it was time to leave.

او با آرنج به شوهرش زد تا به او حالی کند که موقع رفتن است.

She needs to be nudged into studying.

او نیاز دارد که به مطالعه تشویق شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He needs a nudge to get going.

برای آغاز به کار نیاز به ترغیب دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nudge

  1. noun, verb bump, elbow
    Synonyms:
    touch tap push poke prod shove jab punch dig jog

ارجاع به لغت nudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nudge

لغات نزدیک nudge

پیشنهاد بهبود معانی