آخرین به‌روزرسانی:

Output

ˈaʊtpʊt ˈaʊtpʊt

گذشته‌ی ساده:

outputted

شکل سوم:

outputted

سوم‌شخص مفرد:

outputs

وجه وصفی حال:

outputting

شکل جمع:

outputs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

تولید، بازده، محصول

the output of coal

تولید زغال‌سنگ

industrial output

تولید صنعتی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His literary output was small.

بازده ادبی او ناچیز بود.

the output of small cars

تولید اتومبیل‌های کوچک

the output of goods and services

تولید کالاها و خدمات

output process

فرایند خروجی

noun

(برق - نیروی مفید تولید شده توسط مولد یا بیرون داده شده توسط تقویت کننده ها و غیره) انرژی خروجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun

(علم و ادب) شکوفایی، گل کردن

noun

کامپیوتر برون داد، خروجی، برون دادی، برون‌ده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد output

  1. noun something produced
    Synonyms:
    product production making achievement yield profit harvest amount gain take crop manufacture manufacturing producing turnout productivity
    Antonyms:
    input

ارجاع به لغت output

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «output» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/output

لغات نزدیک output

پیشنهاد بهبود معانی