با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Production

prəˈdʌkʃn prəˈdʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    productions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
فرآوری، تولید، عمل‌آوری، ساخت، استخراج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the production of crude oil
- تولید نفت خام
- new methods in the production of food
- روش‌های نوین در تولید مواد غذایی
- Steel production has increased.
- تولید پولاد زیاد شده است.
noun countable
اثر هنری
- a musical production
- نمایش موزیکال
- an artistic production of dazzling beauty
- یک اثر هنری با زیبایی خیره‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد production

  1. noun creating of goods, result
    Synonyms: assembly, authoring, bearing, blossoming, construction, creation, direction, elongation, engendering, extention, fabrication, formulation, fructification, generation, giving, lengthening, making, management, manufacture, manufacturing, origination, preparation, presentation, producing, prolongation, protraction, provision, rendering, reproduction, return, staging, yielding
    Antonyms: destruction, ruin

Collocations

Idioms

  • make a production (out) of

    (عامیانه) توی بازی رفتن، (چیزی را بیش از حد) بزرگ کردن یا با آب و تاب شرح دادن

لغات هم‌خانواده production

ارجاع به لغت production

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «production» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/production

لغات نزدیک production

پیشنهاد بهبود معانی