امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Production

prəˈdʌkʃn prəˈdʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    productions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
فرآوری، تولید، عمل‌آوری، ساخت، استخراج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the production of crude oil
- تولید نفت خام
- new methods in the production of food
- روش‌های نوین در تولید مواد غذایی
- Steel production has increased.
- تولید پولاد زیاد شده است.
noun countable
اثر هنری
- a musical production
- نمایش موزیکال
- an artistic production of dazzling beauty
- یک اثر هنری با زیبایی خیره‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد production

  1. noun creating of goods, result
    Synonyms:
    assembly authoring bearing blossoming construction creation direction elongation engendering extention fabrication formulation fructification generation giving lengthening making management manufacture manufacturing origination preparation presentation producing prolongation protraction provision rendering reproduction return staging yielding
    Antonyms:
    destruction ruin

Collocations

  • production designer

    طراح تولید (مسئول زیبایی‌شناسی و جنبه‌های بصری فیلم)

Idioms

  • make a production (out) of

    (عامیانه) توی بازی رفتن، (چیزی را بیش از حد) بزرگ کردن یا با آب و تاب شرح دادن

لغات هم‌خانواده production

ارجاع به لغت production

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «production» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/production

لغات نزدیک production

پیشنهاد بهبود معانی