آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bearing

    ˈberɪŋ ˈbeərɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    bore

    شکل سوم:

    born

    سوم‌شخص مفرد:

    bears

    شکل جمع:

    bearings

    معنی bearing | جمله با bearing

    noun

    طاقت، بردباری، وضع، رفتار، سلوک، جهت، نسبت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Because of her bearing, I guessed that she must be an important person.

    به‌دلیل طرز رفتارش حدس زدم که باید آدم مهمی باشد.

    a man of distinguished bearing

    یک مرد باوقار

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a fruit-bearing tree

    درخت بارور

    gold-bearing minerals

    سنگ‌های معدنی طلادار

    beyond all bearing

    غیرقابل تحمل

    The pilot reported the aircraft's bearings.

    خلبان موقعیت هواپیما را گزارش داد.

    to get (or find) one's bearings

    مکان خود را دقیقاً تعیین کردن

    The mountain climbers lost their bearings.

    کوهنوردان گم شدند (جهت‌یابی خود را از دست دادند).

    After a week in the new job, Parichehr gradually got her bearings.

    پریچهر یک هفته پس از شروع کردن به کار جدید کم‌کم به وضعیت آشنا شد.

    His testimony has no bearing on this issue.

    گواهی او رابطه‌ای با این قضیه ندارد.

    That event had no bearing on my decision.

    آن رویداد تأثیری بر تصمیم من نداشت.

    a bearing wall

    دیوار حامل (دیوار پایه)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bearing

    1. noun person’s conduct, posture
      Synonyms:
      behavior manner attitude air look presence demeanor carriage display front pose aspect mien port set address comportment deportment stand poise
    1. noun significance
      Synonyms:
      meaning import relevance relation reference connection application pertinence weight
    1. noun position, usually of water vehicle
      Synonyms:
      location direction way course track situation orientation aim point of compass whereabouts

    Collocations

    take a bearing

    موضوع یا موقعیت (شخص یا چیزی را) بررسی کردن

    سوال‌های رایج bearing

    گذشته‌ی ساده bearing چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bearing در زبان انگلیسی bore است.

    شکل سوم bearing چی میشه؟

    شکل سوم bearing در زبان انگلیسی born است.

    شکل جمع bearing چی میشه؟

    شکل جمع bearing در زبان انگلیسی bearings است.

    سوم‌شخص مفرد bearing چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bearing در زبان انگلیسی bears است.

    ارجاع به لغت bearing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bearing

    لغات نزدیک bearing

    • - beargrass
    • - bearhug
    • - bearing
    • - bearing a striking resemblance to
    • - bearing rein
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.