آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Pose

poʊz pəʊz

گذشته‌ی ساده:

posed

شکل سوم:

posed

سوم‌شخص مفرد:

poses

وجه وصفی حال:

posing

شکل جمع:

poses

معنی pose | جمله با pose

verb - transitive C1

ایجاد کردن، به وجود آوردن

Shortage of capital poses numerous problems for the industry.

کمبود سرمایه مشکلات متعددی را برای صنایع ایجاد می‌کند.

Overpopulation poses the greatest danger to the future of mankind.

ازدیاد جمعیت بزرگ‌ترین خطر برای آینده‌ی بشریت است.

verb - transitive C2

مطرح کردن (پرسش) (به‌ویژه در موقعیت رسمی مانند یک جلسه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The reporter posed a thought-provoking question to the politician.

خبرنگار پرسش تأمل‌برانگیزی از این سیاست‌مدار مطرح کرد.

The lawyer posed a crucial question to the witness on the stand.

وکیل پرسش مهمی از شاهد حاضر در جایگاه مطرح کرد.

verb - intransitive C1

هنر ژست گرفتن (برای عکاسی یا نقاشی و غیره)

The bride and groom posed for a photograph.

عروس و داماد برای عکس ژست گرفتند.

The artist asked the subject to pose with a thoughtful expression.

هنرمند از سوژه خواست تا با حالتی متفکرانه ژست بگیرد.

verb - intransitive

تظاهر کردن، وانمود کردن، خود را (به‌عنوان کس دیگر) جا زدن

He often poses as a successful businessman.

او اغلب تظاهر می‌کند که بازرگان موفقی است.

He posed as a police officer.

خود را به جای افسر پلیس جا زد.

noun countable

هنر ژست (برای نقاشی و عکاسی و غیره)

The photographer captured the model's elegant poses in a series of stunning shots.

این عکاس ژست‌های زیبای مدل را در مجموعه‌ای از عکس‌های خیره‌کننده ثبت کرده است.

The model struck a dramatic pose for the photographer.

این مدل برای عکاس ژست دراماتیکی گرفت.

noun countable

وضع، حالت، ژست (معمولاً برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل)

Her sympathy is a mere pose.

دلسوزی او فقط ظاهری است.

The politician's pose didn't fool anyone.

ژست این سیاست‌مدار کسی را فریب نداد.

verb - transitive

قرار دادن (کسی یا چیزی) (در ژست یا حالت خاصی)

He carefully posed the statue in the center of the room.

او با دقت مجسمه را در وسط اتاق قرار داد.

I posed my subject against the stunning backdrop of the sunset.

سوژه‌ام را در پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده‌ی غروب خورشید قرار دادم.

verb - transitive

سرگشته کردن، گیج کردن

She posed me.

من را سرگشته کرد.

The complex mathematical equation posed him.

معادله‌ی پیچیده‌ی ریاضی او را گیج کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pose

  1. noun artificial position
    Antonyms:
  1. verb sit, stand in place
    Synonyms:
    sit for position posture model arrange strike a pose peacock strut
    Antonyms:
  1. verb pretend, fake
    Antonyms:
    be genuine
  1. verb offer, put forward idea
    Antonyms:

سوال‌های رایج pose

گذشته‌ی ساده pose چی میشه؟

گذشته‌ی ساده pose در زبان انگلیسی posed است.

شکل سوم pose چی میشه؟

شکل سوم pose در زبان انگلیسی posed است.

شکل جمع pose چی میشه؟

شکل جمع pose در زبان انگلیسی poses است.

وجه وصفی حال pose چی میشه؟

وجه وصفی حال pose در زبان انگلیسی posing است.

سوم‌شخص مفرد pose چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد pose در زبان انگلیسی poses است.

ارجاع به لغت pose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pose

لغات نزدیک pose

پیشنهاد بهبود معانی