آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ تیر ۱۴۰۳

    Pose

    poʊz pəʊz

    گذشته‌ی ساده:

    posed

    شکل سوم:

    posed

    سوم‌شخص مفرد:

    poses

    وجه وصفی حال:

    posing

    شکل جمع:

    poses

    معنی pose | جمله با pose

    verb - transitive C1

    ایجاد کردن، به وجود آوردن

    Shortage of capital poses numerous problems for the industry.

    کمبود سرمایه مشکلات متعددی را برای صنایع ایجاد می‌کند.

    Overpopulation poses the greatest danger to the future of mankind.

    ازدیاد جمعیت بزرگ‌ترین خطر برای آینده‌ی بشریت است.

    verb - transitive C2

    مطرح کردن (پرسش) (به‌ویژه در موقعیت رسمی مانند یک جلسه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The reporter posed a thought-provoking question to the politician.

    خبرنگار پرسش تأمل‌برانگیزی از این سیاست‌مدار مطرح کرد.

    The lawyer posed a crucial question to the witness on the stand.

    وکیل پرسش مهمی از شاهد حاضر در جایگاه مطرح کرد.

    verb - intransitive C1

    هنر ژست گرفتن (برای عکاسی یا نقاشی و غیره)

    The bride and groom posed for a photograph.

    عروس و داماد برای عکس ژست گرفتند.

    The artist asked the subject to pose with a thoughtful expression.

    هنرمند از سوژه خواست تا با حالتی متفکرانه ژست بگیرد.

    verb - intransitive

    تظاهر کردن، وانمود کردن، خود را (به‌عنوان کس دیگر) جا زدن

    He often poses as a successful businessman.

    او اغلب تظاهر می‌کند که بازرگان موفقی است.

    He posed as a police officer.

    خود را به جای افسر پلیس جا زد.

    noun countable

    هنر ژست (برای نقاشی و عکاسی و غیره)

    The photographer captured the model's elegant poses in a series of stunning shots.

    این عکاس ژست‌های زیبای مدل را در مجموعه‌ای از عکس‌های خیره‌کننده ثبت کرده است.

    The model struck a dramatic pose for the photographer.

    این مدل برای عکاس ژست دراماتیکی گرفت.

    noun countable

    وضع، حالت، ژست (معمولاً برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل)

    Her sympathy is a mere pose.

    دلسوزی او فقط ظاهری است.

    The politician's pose didn't fool anyone.

    ژست این سیاست‌مدار کسی را فریب نداد.

    verb - transitive

    قرار دادن (کسی یا چیزی) (در ژست یا حالت خاصی)

    He carefully posed the statue in the center of the room.

    او با دقت مجسمه را در وسط اتاق قرار داد.

    I posed my subject against the stunning backdrop of the sunset.

    سوژه‌ام را در پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده‌ی غروب خورشید قرار دادم.

    verb - transitive

    سرگشته کردن، گیج کردن

    She posed me.

    من را سرگشته کرد.

    The complex mathematical equation posed him.

    معادله‌ی پیچیده‌ی ریاضی او را گیج کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pose

    1. noun artificial position
      Synonyms:
      fake act pretense posture attitude front air stance role bearing guise facade mien pretension carriage affectation stand masquerade false show attitudinizing mannerism positure posturing
      Antonyms:
      movement
    1. verb sit, stand in place
      Synonyms:
      sit for position posture model arrange strike a pose peacock strut
      Antonyms:
      move go
    1. verb pretend, fake
      Synonyms:
      act fake sham feign profess impersonate masquerade posture affect playact grandstand attitudinize make believe put on airs show off make out like pass off put up a front take off as purport peacock strike an attitude
      Antonyms:
      be genuine
    1. verb offer, put forward idea
      Synonyms:
      give put state present propose suggest extend advance submit tender ask question set hold out put forward idea prefer proffer proposition posit propound query
      Antonyms:
      withhold

    سوال‌های رایج pose

    گذشته‌ی ساده pose چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pose در زبان انگلیسی posed است.

    شکل سوم pose چی میشه؟

    شکل سوم pose در زبان انگلیسی posed است.

    شکل جمع pose چی میشه؟

    شکل جمع pose در زبان انگلیسی poses است.

    وجه وصفی حال pose چی میشه؟

    وجه وصفی حال pose در زبان انگلیسی posing است.

    سوم‌شخص مفرد pose چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pose در زبان انگلیسی poses است.

    ارجاع به لغت pose

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pose

    لغات نزدیک pose

    • - POS
    • - posada
    • - pose
    • - pose a problem
    • - pose a threat
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.