گذشتهی ساده:
shammedشکل سوم:
shammedسومشخص مفرد:
shamsوجه وصفی حال:
shammingشکل جمع:
shamsصفت تفضیلی:
more shamصفت عالی:
most shamقلابی، ساختگی، دروغی، ریاکاری، وانمود کردن، به خودبستن، تظاهر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That claim was a mere sham.
آن ادعا جز حقهبازی چیزی نبود.
a sham battle
جنگ زرگری
sham pearls
مروارید ساختگی
I shammed headache.
وانمود کردم که سردرد دارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sham» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sham