آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Bluff

blʌf blʌf

گذشته‌ی ساده:

bluffed

شکل سوم:

bluffed

سوم‌شخص مفرد:

bluffs

وجه وصفی حال:

bluffing

شکل جمع:

bluffs

معنی bluff | جمله با bluff

verb - intransitive verb - transitive

لاف زدن، بلوف زدن، قمپز درکردن، وعده‌ی دروغین دادن، گول زدن

He bluffed the other players.

او به بازیکن دیگر بلوف زد.

He bluffed us into believing he would help us if needed.

او با وعده‌ی سر خرمن ما را مجاب کرد که هنگام نیاز به ما کمک خواهد کرد.

noun countable uncountable

لاف، بلوف، هارت‌وپورت، قمپز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The politician's exaggerated claims were nothing but a bluff

ادعاهای اغراق‌آمیز این سیاستمدار چیزی جز لاف نبود.

His threats are all bluff.

تهدیدهای او همه هارت‌وپورت است.

noun countable

جغرافیا سنگ‌پوز، سنگ‌بارو (معمولاً در کنار رود یا دریا و غیره)

The coastal bluff was high and hard to pass.

سنگ‌باروی ساحلی بلند و صعب‌العبور بود.

Be careful near the edge of the bluff.

در نزدیکی لبه‌ی سنگ‌پوز مراقب باشید.

adjective

صریح، قاطع، رک

She has a bluff personality, always saying what's on her mind without hesitation.

او شخصیت صریحی دارد و همیشه آنچه در ذهنش است، بدون تردید و دودلی می‌گوید.

His bluff nature often leads to misunderstandings.

سرشت قاطع او اغلب منجر به بروز سوءتفاهم می‌شود.

adjective

دماغه‌ای (جلوپهن)

Standing on top of the bluff plateau, she marveled at the stunning view.

او که در بالای فلات دماغه‌ای ایستاده بود، از منظره‌ی خیره‌کننده شگفت‌زده شد.

From afar, the bluff cliff looked both intimidating and majestic.

از دور، صخره‌ی دماغه‌ای هم ترسناک و هم باشکوه به نظر می‌رسید.

verb - transitive

فریب دادن (حریف) (در بازی ورق) (دست خود را از آنچه هست بهتر وانمود کردن)

The experienced gambler bluffed all of his opponents.

این قمارباز باتجربه تمام حریفان خود را فریب داد.

He managed to bluff everyone at the table.

او موفق شد همه‌ی افراد حاضر سر میز را فریب دهد.

noun countable

لاف‌زن، بلوف‌‎زن (شخص)

He's a bluff trying to impress others.

او لاف‌زنی است که سعی می‌کند دیگران را تحت‌تأثیر قرار دهد.

Don't be fooled by his talk, he's just a bluff.

فریب صحبتش رو نخور، اون فقط یه بلوف‌زنه.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bluff

  1. noun boast; deceit

Idioms

call someone's bluff

تو خالی بودن تهدید کسی را با دعوت به مبارزه اثبات کردن، (پوکر) دست کسی را خواندن

سوال‌های رایج bluff

گذشته‌ی ساده bluff چی میشه؟

گذشته‌ی ساده bluff در زبان انگلیسی bluffed است.

شکل سوم bluff چی میشه؟

شکل سوم bluff در زبان انگلیسی bluffed است.

شکل جمع bluff چی میشه؟

شکل جمع bluff در زبان انگلیسی bluffs است.

وجه وصفی حال bluff چی میشه؟

وجه وصفی حال bluff در زبان انگلیسی bluffing است.

سوم‌شخص مفرد bluff چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد bluff در زبان انگلیسی bluffs است.

ارجاع به لغت bluff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bluff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bluff

لغات نزدیک bluff

پیشنهاد بهبود معانی