فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Brusque

brʌsk bruːsk / / brʊsk

صفت تفضیلی:

more brusque

صفت عالی:

most brusque

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

( brusk =) خشن در رفتار، بی‌ادب، پیش‌جواب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She was often brusque with me.

او اغلب به من تندی می‌کرد.

He said brusquely: "everyone pay for himself!"

با تشر گفت: «هرکس پول خودش را بدهد!»

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brusque

  1. adjective curt, surly
    Synonyms:
    brief short blunt abrupt sharp impolite discourteous gruff curt terse hasty snappy bluff tart snippy unmannerly crusty
    Antonyms:
    polite kind courteous tactful

ارجاع به لغت brusque

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brusque» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brusque

لغات نزدیک brusque

پیشنهاد بهبود معانی