شکل جمع:
tartsغذا و آشپزی تارت (نوعی شیرینی یا دسر که معمولاً دارای قاعدهای خمیری است و با مواد مختلفی مانند میوهها، کرمها یا شکلات پر میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
She decided to make a strawberry tart for the party.
او تصمیم گرفت برای مهمانی تارت توتفرنگی درست کند.
The chef experimented with a new recipe for chocolate tart.
سرآشپز برای تارت شکلاتی دستورالعمل جدیدی را آزمایش کرد.
انگلیسی بریتانیایی (زن) لکاته، بیحیا (زنی که بهطور عمد از پوشش و آرایشی استفاده میکند که بهنحوی آشکار توجه جنسی را به خود جلب کند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt out of place among the party tarts.
او در میان زنهای لکاتهی مهمانی احساس غریبی میکرد.
The party was filled with tarts flaunting their revealing outfits and heavy makeup.
مهمانی پر از لکاتههایی بود که لباسهای بدننما و آرایش سنگین خود را به رخ میکشیدند.
قدیمی (زن) فاحشه، بدکاره، جنده، هرزه، قحبه، روسپی
The detective questioned the tart about the events of that night.
کارآگاه از زن بدکاره در مورد اتفاقات آن شب سؤال پرسید.
This movie depicts the life of a tart who was trying to escape from her past.
این فیلم زندگی زن فاحشهای را به تصویر میکشید که در تلاش برای فرار از گذشتهاش بود.
(بهویژه میوهها) ترش، ترشمزه (دارای طعم ترش یا اسیدی)
She enjoyed the tart flavor of the lemon in her drink.
او از طعم ترش لیمو در نوشیدنی خود لذت برد.
We didn't like the tart flavor of the green apple in the fruit salad.
ما طعم ترش سیب سبز در سالاد میوه را دوست نداشتیم.
(بهویژه نحوهی صحبت کردن) تند، هوچیگرانه، کوبنده
She responded with a tart tone.
او با لحنی تند پاسخ داد.
His tart remarks left Hesam feeling embarrassed.
اظهارات کوبندهی او باعث شد که حسام احساس خجالتزدگی کند.
(انگلیس - عامیانه) بهطور جلف و خودنمایانه تزیین کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tart