با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Scathing

ˈskeɪðɪŋ ˈskeɪðɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    سوزان، داغدار
    • - her scathing remarks
    • - اظهارات بسیار تند او
    • - the scathing scorn of Ahmad's stepmother
    • - تحقیر خردکننده‌ی نامادری احمد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد scathing

  1. adjective nasty, critical in remarks
    Synonyms: belittling, biting, brutal, burning, caustic, cruel, cutting, harsh, mordacious, mordant, salty, sarcastic, scorching, scornful, searing, severe, sulphurous, trenchant, withering
    Antonyms: generous, kind, nice, praising

ارجاع به لغت scathing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scathing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scathing

لغات نزدیک scathing

پیشنهاد بهبود معانی