صفت تفضیلی:
more brutalصفت عالی:
most brutalوحشی، بیرحم، ظالم، جانورخوی، حیوانصفت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The brutal dictator's regime left people in fear and despair.
رژیم دیکتاتور ظالم مردم را در ترس و ناامیدی فروبرد.
The brutal king's orders led to countless innocent lives being lost.
دستورات پادشاه بیرحم منجر به از دست رفتن جان افراد بیگناه شد.
وحشیانه، بیرحمانه، ظالمانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The movie featured a brutal fight scene that shocked the audience.
این فیلم، صحنهی مبارزهی وحشیانهای داشت که تماشاگران را شوکه کرد.
The animal was a victim of brutal treatment in captivity.
این حیوان در اسارت، قربانی رفتار ظالمانه شد.
ناخوشایند، سخت
The brutal winter left the town covered in ice and snow.
این زمستان سخت، شهر را پوشیده از یخ و برف کرد.
The movie depicted a brutal reality of war.
این فیلم واقعیتی ناخوشایند از جنگ را به تصویر کشید.
صریح، رک، تلخ، آزاردهنده
He faced brutal criticism for his decision.
او بهدلیل تصمیم خود با انتقادهای صریح روبهرو شد.
The team's brutal defeat was hard to swallow.
شکست تلخ تیم قابل هضم نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brutal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brutal