وجدزدگی، وجد، حظ یا خوشی زیاد
He couldn't contain his ecstasy when he won the lottery.
وقتی در لاتاری برنده شد نتوانست جلو وجدزدگی خود را بگیرد.
The music was so beautiful that it sent shivers of ecstasy down her spine.
موسیقی آنقدر زیبا بود که لرزهی شادی بر تنش انداخت.
اکستازی، قرص اکس (۳و۴ متیلندیاکسیدمتاآمفتامین یا به اختصار MDMA)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dangers of ecstasy include dehydration, increased body temperature, and potential long-term damage to the brain.
خطرات قرص اکس مشتمل بر کمآبی بدن، افزایش دمای بدن و آسیب بالقوهی بلندمدت به مغز است.
He became addicted to the ecstasy.
او به اکستازی معتاد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ecstasy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ecstasy