وجد، سرور، شوروشوق، شعف، خوشی، شیدایی، نشاط، خلسه، سرمستی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Robert was looking at his fiancee with rapture.
روبرت با شیدایی به نامزدش نگاه میکرد.
The audience burst into rapture after the final performance.
پساز اجرای نهایی، تماشاگران غرق در سرور شدند.
the rapture of a devout man
خلسهی یک مرد پارسا
(مسیحیت - اغلب با R بزرگ) عروج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rapture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rapture