جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Happiness

ˈhæpinəs ˈhæpinəs

معنی happiness | جمله با happiness

uncountable

خوش‌حالی، خوشی، شادی، خوشبختی، سعادت، مسرّت

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Helping others brings a deep sense of happiness.

کمک به دیگران احساس عمیقی از خوش‌حالی به همراه می‌آورد.

Their happiness was clear from the smiles on their faces.

خوشی آن‌ها از لبخندهای روی صورتشان آشکار بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد happiness

noun high spirits, satisfaction

Synonyms:

joy pleasure delight gladness contentment enjoyment cheerfulness elation exhilaration merriment mirth glee good spirits good cheer good humor cheer gaiety joviality hilarity vivacity optimism hopefulness exuberance content well-being satisfaction peace of mind lightheartedness rejoicing bliss felicity playfulness ecstasy euphoria geniality beatitude delirium enchantment jubilation laughter prosperity paradise blessedness seventh heaven sanctity

Antonyms:

sadness unhappiness sorrow misery depression gloom pain woe

لغات هم‌خانواده happiness

noun
happiness

adjective
happy

adverb
happily

ارجاع به لغت happiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «happiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/happiness

لغات نزدیک happiness

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!