امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rejoicing

rɪˈdʒɔɪsɪŋ rɪˈdʒɔɪsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rejoiced
  • شکل سوم:

    rejoiced
  • سوم‌شخص مفرد:

    rejoices

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
شعف، شادمانی، شادی، وجد، خوش‌حالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the mice beat the drum in rejoicing
- موشکان طبل شادمانی زدند
- The whole town was engulfed in rejoicing after their team won the championship.
- پس‌از قهرمانی تیمشان، تمام شهر غرق در شادی شدند.
noun countable
جشن و سرور، بزم، بزن‌بکوب
- The church bells rang out in rejoicing for the newlyweds.
- ناقوس‌های کلیسا در جشن برای تازه عروسان به صدا درآمدند.
- The sound of laughter and rejoicing echoed through the streets.
- صدای خنده و بزن‌بکوب در کوچه و خیابان پیچید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rejoicing

  1. noun The act of showing joyful satisfaction in an event
    Synonyms:
    celebration festivity merrymaking revel revelry
  1. verb Be ecstatic with joy
    Synonyms:
    joying wallowing delighting pleasuring triumphing exulting
    Antonyms:
    lamenting
  1. verb To express great joy
    Synonyms:
    exulting triumphing revelling jubilating enjoying relishing celebrating pleasing glorying gladdening exhilarating elating delighting cheering
  1. noun The utterance of sounds expressing great joy
    Synonyms:
    exultation festivity exhilaration jubilation delight triumph gladness joy pleasure
  1. adjective Joyful and proud especially because of triumph or success
    Synonyms:
    exultant jubilant cheerful exuberant gleeful exulting happy joyous prideful mirthful triumphal triumphant

ارجاع به لغت rejoicing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rejoicing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rejoicing

لغات نزدیک rejoicing

پیشنهاد بهبود معانی