با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Festivity

feˈstɪvəti feˈstɪvəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    festivities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بزم، جشن و سرور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the festivities of Nowruz
- جشن و سرور نوروز
- He too participated in the festivities.
- او هم در مراسم جشن شرکت کرد.
- How long did the festivities last?
- برگزاری جشن چقدر طول کشید؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد festivity

  1. noun celebration, revelry
    Synonyms: amusement, bash, blowout, carousal, clambake, conviviality, do, entertainment, festival, fun, fun and games, gaiety, happiness, hilarity, hoopla, jamboree, jollity, joviality, joyfulness, levity, merriment, merrymaking, mirth, party, pleasure, revel, reveling, revelment, shindig, sport, whoopee, wingding

ارجاع به لغت festivity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «festivity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/festivity

لغات نزدیک festivity

پیشنهاد بهبود معانی