امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Merrymaking

ˈmeriˌmeɪkɪŋ ˈmeriˌmeɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شادمانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The students' merrymaking was noisy and disorganized.
- شادی و پایکوبی دانشجویان پر سر‌و‌صدا و به‌هم‌ریخته بود.
- a seven-day period of merrymaking
- دوران هفت روزه‌ی جشن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد merrymaking

  1. noun enjoyment, amusement
    Synonyms:
    brawl buffoonery cheerfulness conviviality festivity frolic fun fun and games gaiety glee happiness hilarity hoopla indulgence jocularity jocundity jollity joviality joy laughs laughter levity liveliness mirth picnic recreation revel revelry self-indulgence shindig sport whoopee wingding
    Antonyms:
    sadness sorrow unhappiness

ارجاع به لغت merrymaking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «merrymaking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/merrymaking

لغات نزدیک merrymaking

پیشنهاد بهبود معانی