گذشتهی ساده:
frolickedشکل سوم:
frolickedسومشخص مفرد:
frolicsوجه وصفی حال:
frolickingشکل جمع:
frolicsسرورونشاط، خوشی، جستوخیز، رقص، خوشی کردن، ورجهوورجه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The students' frolic was interrupted by the stern teacher.
معلم عبوس به شلنگتختهی شاگردان پایان داد.
the frolic preceding the wedding day
جشن و سرور قبل از روز عروسی
The children were frolicking in the pool.
بچهها در استخر شلنگ تخته میانداختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frolic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frolic