امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frolic

ˈfrɑːlɪk ˈfrɒlɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    frolicked
  • شکل سوم:

    frolicked
  • سوم‌شخص مفرد:

    frolics
  • وجه وصفی حال:

    frolicking
  • شکل جمع:

    frolics

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
سرورونشاط، خوشی، جست‌وخیز، رقص، خوشی کردن، ورجه‌وورجه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The students' frolic was interrupted by the stern teacher.
- معلم عبوس به شلنگ‌تخته‌ی شاگردان پایان داد.
- the frolic preceding the wedding day
- جشن و سرور قبل از روز عروسی
- The children were frolicking in the pool.
- بچه‌ها در استخر شلنگ تخته می‌انداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frolic

  1. noun amusement, revel
    Synonyms: antic, drollery, escapade, fun, fun and games, gaiety, gambol, game, high jinks, joke, joviality, lark, merriment, monkeyshines, play, prank, romp, shenanigan, skylarking, sport, spree, tomfoolery, trick
  2. verb have fun, make merry
    Synonyms: caper, carouse, cavort, cut capers, cut loose, fool around, frisk, gambol, go on a tear, kick up one’s heels, lark, let go, let loose, play, prance, raise hell, revel, riot, rollick, romp, sport, spree, whoop it up

ارجاع به لغت frolic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frolic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frolic

لغات نزدیک frolic

پیشنهاد بهبود معانی