Gambol

ˈɡæmbl ˈɡæmbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gambolled
  • شکل سوم:

    gambolled
  • سوم‌شخص مفرد:

    gambols
  • وجه وصفی حال:

    gambolling

معنی

noun adverb
جست‌وخیز، ورجه‌وورجه (در رقص)، جست، جست‌و‌خیز کردن، پرش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gambol

  1. verb tumble playfully
    Synonyms:
    play jump skip romp frisk fool around horse around caper cavort prance leap bound rollick sport lark revel cut cut a caper cut loose kick up one’s heels carry on roister hop whoop it up kibitz around spring

ارجاع به لغت gambol

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gambol» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gambol

لغات نزدیک gambol

پیشنهاد بهبود معانی