Horse Around

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
شوخی خرکی کردن، بازی خرکی کردن، بازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was horsing around in the kitchen and broke my favourite bowl.
- داشت توی آشپزخونه بازی می‌کرد که کاسه‌ی محبوبم رو شکست.
- This fellow at work keeps horsing around.
- این رفیقمان سر کار شوخی خرکی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horse around

  1. verb fool around
    Synonyms: carry on, cavort, cut up, fool around, lark, monkey around, play around, roughhouse

ارجاع به لغت horse around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horse around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horse-around

لغات نزدیک horse around

پیشنهاد بهبود معانی