شوخی خرکی کردن، بازی خرکی کردن، بازی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was horsing around in the kitchen and broke my favourite bowl.
داشت توی آشپزخونه بازی میکرد که کاسهی محبوبم رو شکست.
This fellow at work keeps horsing around.
این رفیقمان سر کار شوخی خرکی میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horse around» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horse-around