با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cut Up

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B1
ریز‌ریز کردن، قطعه‌قطعه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb
دلخور کردن، آزرده کردن
phrasal verb
زخمی کردن، زخم و زیلی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut up

  1. phrasal verb make fun of; criticize
    Synonyms: censure, condemn, crucify, denounce, give a rough time, knock, pan, rap, reprehend, reprobate, ridicule, skin, vilify
  2. phrasal verb be rowdy
    Synonyms: act up, caper, carry on, cavort, clown, fool around, joke, misbehave, play, play jokes, romp, roughhouse, show off, whoop it up
    Antonyms: be serious
  3. phrasal verb cut into smaller pieces, chop, mince
    Synonyms: carve, dice, divide, slice
  4. phrasal verb Lacerate; wound by multiple lacerations; injure or damage by cutting

ارجاع به لغت cut up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut-up

لغات نزدیک cut up

پیشنهاد بهبود معانی